سامان جان تولدت مبارک
سامان جان تولدت مبارک
دیشب خیلی از خاطرات پارسال و به دنیا آمدن سامان رو مرور کردیم و اونارو به صورت خصوصی برای سامان نگه می داریم تا وقتی که بزرگ شد بخونه و بدونه که اون شب (شب به دنیا آمدن)چه اتفاقاتی افتاد
با عرض پوزش چون این مطالب کمی خصوصی هستند همشو نمی تونم بزارم ولی اولش این طور شروع میشه
سامان جان تولدت مبارک
دیشب خیلی از خاطرات پارسال و به دنیا آمدن سامان رو مرور کردیم و اونارو به صورت خصوصی برای سامان نگه می داریم تا وقتی که بزرگ شد بخونه و بدونه که اون شب (شب به دنیا آمدن)چه اتفاقاتی افتاد
با عرض پوزش چون این مطالب کمی خصوصی هستند همشو نمی تونم بزارم ولی اولش این طور شروع میشه
الان ساعت بیست وسه و چهل دقیقه روز سه شنبه سال 1390مصادف با شب به دنیا آمدن توست .
پارسال تقریبا ساعت بیست وسه پانزده دقیقه ی دوشنبه بودکه متوجه شدم میخواهی به دنیا بیایی آخه چرا این قدر زود و غیر منتظره؟؟؟؟؟؟؟؟
ساعت دوازده شب به مطب دکتر رفتیم !!!!!!!!
دکتر گفت: بچه می خواد به دنیا بیادمنم کلی گریه کردم آخه قندکم خیلی زود بود که بیای دنیا.
خلاصه به بیمارستان رفتیم من آن شب چقدر زجر کشیدم وتاصبح خوابم نبرد .اتاق زایشگاه مثل زندان بود
با دو مامای بداخلاق که در نقش نگهبانان زندان بودند هر سوالی را چند بار تکرار می کردند
طوری که در آنحالت خودم خندم گرفته بود.
و.........................